یادداشتی بر فیلم مغزهای کوچک زنگزده ؛ درخشان و تماشایی
فیلم مغزهای کوچک زنگزده پنجمین اثر هومن سیدی در مقام کارگردان است. فیلمی که بدون شک بهترین و پختهترین اثر او به حساب میآید و در جشنواره اخیر هم مورد توجه منتقدان قرار گرفت و هم تماشاگران سینما آن را به عنوان بهترین فیلم جشنواره انتخاب کردند. در ادامه نگاهی میکنیم به فیلم “مغزهای کوچک زنگزده” خواهیم داشت.
«میگن اگه چوپون نباشه گوسفندا تلف میشن. یا گم میشن یا گرگ بهشون میزنه یا از گرسنگی میمیرن. چون مغز ندارن. هر کی که مغز نداره به چوپون احتیاج داره. یه چوپون دلسوز. چوپون حکم پدر گوسفندا رو داره.آدم بدون پدر هیچی نیست…»
جدیدترین فیلم هومن سیدی با این مونولوگ آغاز میشود. شاید کمتر فیلمسازی را بتوان پیدا کرد که مانند سیدی آهسته و پیوسته در مسیر فیلمسازی خود پیشرفت کند و به پختگی و کمال در سبک شخصیاش برسد. او پس از آفریقا، سیزده، اعترافات ذهن خطرناک من و خشم و هیاهو، فیلمی ساخته که میتوان گفت چه از لحاظ فیلمنامه و چه به لحاظ موضوع و ساختار فیلمی قابل اعتناست. جسارت هومن سیدی در پرداخت نامتعارف به مسائل ساده و روایتهای معمولی همواره قابل تحسین است.
فیلم مغزهای کوچک زنگزده به شدت متکی به داستانگویی کلاسیک است و از طرفی تلاش کرده تا با محتوا به فرم برسد. البته در بیشتر سکانسها فرم از محتوا جلو میزند و این مسئلهای است که در تمام فیلمهای سیدی به چشم میخورد. فیلم مغزهای کوچک زنگزده همچون دیگر آثار سیدی در فضایی غیرمعمول و سیاه میگذرد و روایتگر داستان زندگی قشر خاصی از جامعه است که در فضایی پرتنش و خشن میگذرد. داستان فیلم در حلبی آبادهای جنوب شهر تهران رخ میدهد. داستان آدمهای شکست خوردهای که زندگیشان بیشباهت به گوسفندهایی که در ابتدای فیلم از آن میشنویم نیست. شکور (با بازی فوقالعاده فرهاد اصلانی) حکم پدر و به عبارتی چوپان گوسفندان را دارد. شکور است که آنها را راهنمایی میکند، به آنها پول میدهد و نقش پدر را برایشان ایفا میکند. در این میان شاهین برادر کوچکتر کسی است که با او مشکل دارد و تمام تلاش خود را میکند که اعتماد شکور را جلب کند اما در این امر موفق نمیشود. او دائما توسط برادرش شکور و پدر و مادرشان تحقیر میشود. شخصیتی منفعل و بیاراده و در عین حال لبریز از آرزوی چوپان شدن و تسلط بر باقی گوسفندها. شاهین از جنس شکور و شهروز نیست. ذات شاهین ترسو و بیمغز است. این تحقیرها موجب میشود تا عقدههای درونش سربرآورند و ذات خشن خود را به تصویر بکشد. او این فرصت را دارد که تصور کند خودش چوپان شده است اما واقعیت این است که گوسفندهای بیمغز همیشه همان طور باقی میمانند.
سیدی جزو معدود فیلمسازانی است که تصویر را به خوبی میشناسد و فیلمهایش همیشه سرشار از قابهای حرفهای و زیباست. بنابراین فیلمهایش نیز به لحاظ بصری بسیار برای مخاطب جذاب است و فضاسازی فیلمها میتواند توجه تماشاگر را به راحتی جلب کند. استفاده خلاقانه او از عنصر رنگ نیز از دیگر نقاط قابل توجه فیلم است. استفاده از رنگهای تند و زنده مانند قرمز و نارنجی برای القای هر چه بهتر گرمی و خشونت جاری در شهر، کاربرد درست رنگ را به خوبی نشان میدهد
انتقادی که همیشه به هومن سیدی میشود، تاثیرپذیری او از سینمای غرب است. بسیاری “مغزهای کوچک زنگزده” را تاثیرگرفته از فیلم شهرخدا میدانند و ادعا دارند به نوعی فیلم سیدی تقلیدی از آن فیلم محسوب میشود. قصه فیلم مغزهای کوچک زنگزده در ناکجاآباد روایت میشود و مرزهای جغرافیایی نقش چندانی در داستان فیلم ایفا نمیکنند. مغزها از جهات بسیاری مانند کلیت فضاسازی و ریتم سریع آن تحتتاثیر شهر خدا ساخته شده است. اما این موضوع تفاوتی در اصل مسئله ایجاد نمیکند. هومن سیدی با درک درست روح یک فیلم فوقالعاده، فیلمی ساخته که بدون هیچ شکی یکی از بهترین آثار سالهای اخیر سینمای ایران محسوب میشود. بنابراین وامداری سیدی چه در میزانسن و دکوپاژ و چه در قصه و نحوه روایت، نه تنها عیب محسوب نمیشود، بلکه موجب خلق فیلمی شده که علاوه بر ارتباط با مخاطب ایرانی، احتمالا در برقراری ارتباط با مخاطب خارجی هم موفق عمل میکند.
بخش مهمی از فضاسازی بینظیر فیلم قطعا مدیون فیلمبرداری پیمان شادمان فر است. فیلمبرداری چشمنواز یکی از نقاط قوت فیلم محسوب میشود و به خوبی توانایی انتقال فضای خشن و سرد فیلم را دارد.
در کنار خلق میزانسنهایی جذاب و فضاسازی خاص و درخشان، این بار فیلمنامه نیز چفت و بست بیشتری نسبت به آثار پیشین سیدی دارد. البته همچنان اجرا و کارگردانی بر فیلمنامه میچربد اما نمیتوان منکر این شد که همه عناصر فیلمنامه در جای درستی قرار گرفته و کاملا به جا و به اندازه است. فیلمنامهای که با یک الگوی معمول سینمایی در انتهای فیلم به ابتدا برمیگردد، ابتدا و انتهای فیلم را به هم پیوند میزند. فیلمنامه قصه کاراکترهای اصلی را در جهانی سرشار از زشتی به تصویر میکشد اما پایانی برای آن متصور نیست زیرا اساسا ایده پشت فیلمنامه مغزهای کوچک زنگزده یک مصیبت تمام نشدنی است.
هومن سیدی در شخصیتپردازی نیز بسیار موفق عمل کرده است. هیچ کاراکتری در فیلم بیکاربرد نیست و صرفا برای پر کردن فضا در کار قرار نگرفته است. شخصیت اصلی فیلم مغزهای کوچک زنگزده شاهین است که دگرگونی رفتار و اعمال او به فیلم جهت میدهد اما فیلمنامه یک شخصیت مهم و تاثیرگذار دیگر هم دارد و آن شکور است. از طرفی امیر دوست شاهین مدام به او تاکید میکند که باید از نقش یک قربانی توسری خور و حرف شنو خارج شود و به عبارتی از نقش گوسفند به نقش چوپان درآید. تمام کاراکترها نقشهایی کلیدی را در پیشبرد درام ایفا میکنند و همین یکی از نقاط قوت فیلم به شمار میآید.
بازیهای فیلم مغزهای کوچک زنگزده فوقالعاده است. نوید محمدزاده حضور متفاوت و درخشانی در فیلم دارد و موفق شده کاراکتر جذابی را با نمایش تمام جزئیات خلق کند. ریزه کاریهایی از جمله تیکهای عصبی، مدل راه رفتن، شیوه صحبت کردن، خلق میمیک منحصر به فرد و دستهایی که کنار بدنش منقبض شده، تلاشی است که نوید محمدزاده به بهترین نحو از عهده آن برآمده است. فرهاد اصلانی مثل همیشه درخشان است و در حد استانداردهای همیشگی خودش ظاهر میشود. اصلانی یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را ارائه میدهد و مردی وحشی و به معنای واقعی کلمه ترسناک را به تصویر میکشد. بازیگران فرعی فیلم از میان شاگردهای سیدی انتخاب شدهاند و بسیار هم بالاتر از حد انتظار ظاهر میشوند. نوید پورفرج و مرجان اتفاقیان با حضور درخشان خود به خوبی توانستهاند از عهده نقشهایشان برآیند.
مغزهای کوچک زنگزده با فضاسازی عالی و طراحی صحنه خوب و بازی روان بازیگرانش توانسته به خوبی جهانی را به تصویر بکشد که برای مخاطب قابل باور جلوه میکند. سکانس پایانی فیلم مونولوگ ابتدایی را یادآوری میکند. اما شاهین به عنوان چوپان جدید ویژگیهای لازم را برای رهبری ندارد و در نهایت نیز در این امر بازنده است. نگاه انتقام جویانه برادر کوچکترش در انتهای فیلم، نشان دهنده سرنوشت فاجعهباریست که در انتظار گوسفندان است.
تهیه شده در :گیمشات
نوشته یادداشتی بر فیلم مغزهای کوچک زنگزده ؛ درخشان و تماشایی اولین بار در گیم شات پدیدار شد.