چرا آغوش تلویزیون به روی غم باز است؟
یک منتقد سینما و تلویزیون با بیان اینکه برنامهسازان در تولید محتوای غمناک تبحر به دست آوردهاند، اظهار کرد: موضوعاتی با محتوای غمانگیز کمتر به سمت نقد مستقیم، انتقاد از مسوولان و نقد شرایط موجود پیش میرود؛ بنابراین مدیران تلویزیون از این گرایش در محتوا بیشتر استقبال میکنند.
رضا درستکار درباره وضعیت محتوای برنامهها و سریالهای تلویزیون که به سمت غم و اندوه رفته است، گفت: میتوان ادعا کرد که ما استاد غم هستیم و وضعیت کلی برنامههای تلویزیون ایران به سمت تولید محتواهای غمناک پیش میرود. اساسا تولید محتوای غمناک تبحری میخواهد که تولیدکنندگان ما، آن را به دست آوردهاند؛ یعنی ما به عنوان تولیدکننده برنامهها در تلویزیون یا حتی سینما تبحری به مراتب بیشتر در تولید محتوای غمگین داریم تا محتواهای شاد. به همین دلیل است که میگویند مردم ما غمگینند، چون همه میدانند که به جز محتوای غمگین، چیزی دیگر به دست مخاطب نمیرسد.
این منتقد سینما و تلویزیون با اشاره به مزیتهای تولید برنامههایی با محتوای غم و اندوه برای تلویزیون اظهار کرد: در محتوای غمانگیز، موضوعات کمتر به سمت نقد مستقیم مسوولان، بانیان شرایط موجود و وضعیت تلویزیون پیش میرود؛ بنابراین مدیران تلویزیون از این نوع گرایشات، آثار بیخاصیت و محتوای در هوا، بیشتر استقبال میکنند تا تولید آثار شاد و دلانگیز! انگار که رفتن به سمت رنگ و نور و فرحناکی، تولید دردسر میکند، پس تمرکز بیشتر روی فضاهای بسته و درامهای بی دردسر است.
در واقع میتوان مدعی بود که برنامهسازان در تولید محتوای غمگین کمتر به ممیزی گرفتاری میشوند، اما در طنز یا به لحاظ پوشش یا محتوا و سوژه گزنده یا حتی در اجرا، همه چیز دچار ممیزی و نظارتهای چند جانبه صداوسیما میشود. بنابراین تولیدکننده هم میبیند که مسیر تولید محتوای غمانگیز راحتتر است، به آن سمت میل میکند.از آن طرف هم ما کشور مناسبت هستیم و مناسبتهای زیادی در تقویم وجود دارد؛ بنابراین یکی از دلایل محتوای غمانگیز در تلویزیون میتواند تدارک برای همین مناسبتها باشد.
او به سلیقه مردم درباره محتوای برنامهها و سریالهای تلویزیون اشاره و بیان کرد: صدور حکم کلی برای اینکه مردم که از کدام محتوا در برنامههای تلویزیونی استقبال میکنند، درست نیست. به ویژه در شهرستانها که مردم مخاطب تلویزیون هستند، شاید از این محتواهای غم آلود استقبالی شود، اما بخشی از مردم هم هستند که کانالهای دیگری را میبینند و یا کلا تلویزیون را خاموش کردهاند.
این وضعیت اصلا وضع خوبی نیست زیرا جامعه را به سمت دو قطبی شدن سوق میدهد و خطرناک است. به نظرم درست نیست که فاصله طبقاتی اجتماعی را از نظر پرورش روح، ذهن و روان با محتواهای فرهنگی در قالب تولید سریال، فیلم و برنامه فرهنگی به دو دسته تقسیم کنیم؛ بگوییم افرادی هستند که عاشق طنز و خنده هستند و کسانی هم فقط برنامههای با رویکرد مذهبی را میبینند، این جداسازیها قطعا غلط است.
درستکار اضافه کرد: وقتی غالب برنامهها با محتواهای غمگین با رویکردهای مذهبی است، باید دقت بیشتری به خرج داد، تا موجب دلزدگی نشد.
این منتقد سینما و تلویزیون درباره رویکرد مدیران تلویزیون گفت: تعداد زیادی از مدیران تلویزیون بازنشسته هستند یعنی از سن مدیریت آنها گذشته است و باید مدیری جدید بیاید که از مدیران گذشته و سلیقههای فرسوده سبقت بگیرد و تحولی در این دستگاه عریض و طویل ایجاد کند. به نظرم در حال حاضر بحث جوانگرایی در مدیریت هم بیمعنا شده است. چون عملکرد کوتاه مدت یکی از همین مدیران جوان را هم دیدیم که چندان رفتاری منطقی نداشت. با این وصف من معتقدم که ما اکنون به افرادی نیازمندیم که واقعا هم متعهدتر و هم متخصصتر باشند، اما در حال حاضر این افراد کم هستند و یا اصلا وجود ندارند.
او با طرح این پرسش که چرا مدیر متعهد کم داریم؟ گفت: چون مدیرانی که مثلا مازاد محتوای غم را تولید میکنند و جامعه را مضطرب نگاه میدارند، نه تنها متخصص نیستند بلکه تعهد هم ندارند. تعهد مدیر تلویزیون فقط در تامین خوراک ویژه برای یک قشر خاص که نیست بلکه توجه به نیازهای فرهنگی بدنه جامعه و آحاد مردم است.
درستکار بیان کرد: وقتی نام رسانه ملی را بر روی خود میگذارند، یعنی باید به تمامیت این ملت، نژاد، قومیت و فرهنگها و خردهفرهنگهای مختلف، توجه کنند و برنامههایی با نگاه کلاننگر تولید کرده تا تمامیت کشور را حفظ و وحدت جامعه را تضمین کنند. امروز اغلب مدیران ما، فاقد آن نگاه جامع و کلاننگر هستند و نه تنها تخصص لازم را ندارند، بلکه میتوان مدعی بود که از اصل «تعهد» واقعی هم دور افتادهاند.
این منتقد سینما و تلویزیون با بیان اینکه این فضایی که در تلویزیون حاکم است، رو بنبست است و عرصه را برای همه تنگتر کرده، خاطرنشان کرد: این فضای رو به بنبست در تلویزیون، محصول و خروجی مدیریت کلان در این رسانه است. برای مثال یک مدیر تلویزیونی در یک نشست خبری میگوید دیگر به سمت محتواهای سیاه نما نمیرویم و همه آنها را جارو خواهیم کرد و منتقدان را بیرون میاندازیم. وقتی یک مدیر رسانه این حرف را میزند متوجه میشویم که او جهات سخن را درنیافته و تخصص لازم را در امور رسانه ندارد. او ضمنا با چنین تهدیدی، تعهد را هم زیر پا گذاشته است. به دلیل اینکه تلویزیون نمیتواند و نباید از نقد فرار کند و با اتهام فریبنده سیاهنمایی، منتقدان خود را خاموش سازد.
او اضافه کرد: مسؤولان میخواهند منتقدان را از میدان خارج کنند و این جفایی بزرگ در حق فرهنگ مردم و حتی خود تلویزیون است. این مساله که با اتهام سیاهنمایی به منتقدان، مانع نقد و نگاه منتقدانه به اشتباهات شوند، قطعا بزرگترین جفا در حق فرهنگ عمومی و کشور است. این نگاه و آن نگاهی که جامعه را به دو قسمت خوب و بد، تقسیم میکند باید اصلاح شود و فرصت باید برای هنرمندانی که میتوانند خود را به جریان مهم و اصیل فرهنگی نزدیک کنند، بیش از پیش فراهم آید.
درستکار در پایان گفت: بر اساس دادههای همین تلویزیون، در حال حاضر بخشی بزرگ از نویسندگان، کارگردانان و بازیگران از تلویزیون ایران کنار گذاشته شدهاند، این نگاه سلیقهای و حذفکننده، خطرناک است. باید در جستوجوی مدیرانی بود که از این گرفتاریها و منیتها عبور کرده باشند و بدانند که این کشتی بزرگ به ناخدایی با ایمان نیاز دارد، نه کسانی که از فرصتهای کوتاهمدت مدیریت به نفع این جریان یا آن یکی، سوء استفاده میکنند.
منبع :ایسنا
نوشته چرا آغوش تلویزیون به روی غم باز است؟ اولین بار در نقد فارسی. پدیدار شد.