ناراحت کننده ترین و غم انگیزترین فیلم های تاریخ سینما
غم احساسی است که کمتر کسی به دنبال آن می رود اما برخی از افراد برای رسیدن به این حالت روحی، دست به کارهایی مانند تماشا کردن یک فیلم ناراحت کنننده یا خواندن یک رمان غم انگیز می زنند. برای مثال در یک فیلم با غم یک شخصیت ساختگی و داستانی مواجه می شوید اما در حالی که شما تنها تماشاگر ماجرا هستید، غم و افسردگی شخصیت داستان را در درون خود حس می کنید. به همین دلیل می توان گفت برخی فیلم های غم انگیز بهترین وسیله برای خالی کردن احساسات و گریه ای باشد که بدنبال آن آرامش و سبک شدن را خواهید داشت.
دلیل علاقه سینماروها به فیلم های غم انگیز هر چه که باشد، این اعتیاد به غم و اندوه به ساخت فیلم های ملودارمی در هالیوود تبدیل شده که بسیاری با موفقیت در جشنواره های سینمایی مانند اسکار مواجه شده اند. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با فیلم هایی آشنا کنیم که علاوه بر بی نقص بودن، از غم انگیزترین و ناراحت کننده ترین فیلم های تاریخ سینما هستند.
هشدار اسپویل: به دلیل ماهیت مقاله و عنوان آن، ناگزیر باید بخشی از داستان فیلم های زیر را بازگو کنیم که پیشاپیش از این بابت از شما خواننده گرامی عذرخواهی می کنیم.
مسیر سبز (۱۹۹۹)
به عنوان فیلمی که یکی از غم انگیزترین پایان بندی های تاریخ سینما را دارد، فیلم «مسیر سبز» (The Green Mile) یکی از مورد توجه ترین فیلم های این لیست با مضمونی غم انگیز و عمیق است. جان کافی یک مرد بیگناه است که به جرم تجاوز به دو دختر بچه و قتل آن ها دستگیر شده است. جان یک مرد قوی هیکل سیاهپوست است و قربانیان نیز دخترانی جوان و سفید پوست بوده اند، به همین دلیل از همان ابتدا سرنوشت جان بیچاره تعیین شده است. اما با ورود او به زندان برای روزهای آخر عمرش و در انتظار برای اعدام شدن، نگهبانان زندان متوجه چیزی عجیب و خاص در مورد او می شوند که فراتر از ذهن ساده و رفتار احساسی اوست.
او یک قدرت جادویی دارد. جان قدرت شفابخشی دارد که می تواند درد و رنج دیگران را بهبود بخشد اما در این فرآیند به خودش آسیب وارد می شود. نگهبانان که نمی توانند کاری برای او کرده و از مرگ نجاتش دهند، به جان کمک می کنند که به پتانسیل خود پی ببرد و از نعمت ذاتی او برای نجات افراد در آخرین روزهای عمرش استفاده کند. جان یک موجود دارای قدرت شفابخشی فرا انسانی است که به شکلی هولناک و با بی عدالتی به مرگ محکوم شده و کاری از دست کسانی که واقعیت را می دانند نیز برنمی آید.
بن مایه اخلاق مداری، عدالت و قضاوت درست در فیلم غم انگیز «مسیر سبز» را با یک واقع گرایی و بلوغ خاص ترکیب می نماید که آن را به یکی از دوست داشتنی ترین اقتباس های سینمایی از آثار استفن کینگ تبدیل می کند. در هیچ فیلم یا داستانی چنین مرد بیگناه و مهربانی چنین بیرحمانه کشته نمی شود و پروسه طولانی اعدام و انتظار برای آن باعث می شود که مخاطب نیز احساس گناه کند. نگهبانان برای جان کافی گریه می کنند و همینطور مخاطبان فیلم.
سانشوی مباشر (۱۹۵۴)
فیلم ژاپنی «سانشوی مباشر» (Sansho the Bailiff) داستان یک خانواده نجیب زاده را روایت می کند که در طول دوره حکومت سلسله هیان ژاپن به بردگی فروخته می شوند، فیلمی که به خاطر هنر زیبای موجود در آن و البته اوج رفتارهای بربرانه و وحشیانه موجود در آن مورد توجه قرار گرفت. داستان فیلم با تبعید شدن یک فرماندار درستکار توسط مافوق فاسد آغاز می شود. همسر و فرزندانش به جای دیگری فرستاده می شوند تا امنیت آن ها تامین شود. سال ها می گذرد و این زن و فرزندان ربوده شده و از هم جدا می شوند: زن را به یک فاحشه خانه می فروشند و بچه ها نیز به یک کمپ کار فرستاده می شوند که توسط مردی به نام سانشو که مباشر است اداره می شود.
آن ها خیلی زود متوجه می شوند که سانشوی مباشر رفتاری بسیار هولناک و ددمنشانه با برده هایش دارد و برای این که دوام بیاورند با قوانین سختگیرانه و شکنجه های او کنار می آیند. سال ها می گذرد و بچه ها اکنون بالغ شده اند و بیش از ۱۰ سال از زندگی آن ها در کمپ می گذرد. دختر، آنجو، که اکنون دختری بسیار خردمند و اخلاق مدار شده به دیگر بچه ها توصیه می کند که از آنجا فرار کنند اما برادر او، زوشیو، که بسیار سنگدل شده و از وفادارترین افراد زیر دست سانشو است با این نظر مخالفت داشته و می گوید که بهترین گزینه آن ها برای زنده ماندن، رضایت داشتن از شرایط موجود و تن دادن به آن است. با این وجود، وقتی که یک از دوستانشان مریض شده و نیاز به بیرون رفتن از کمپ دارد، آن ها می پذیرند که دوست در حال مرگشان را به بیرون از کمپ منتقل کنند. این موضوع شرایط را برای فرار آن ها فراهم می سازد.
زوشیو در کنار زن بیمار مانده و در یک صومعه برای وی پناهگاه و درمان پیدا می کند اما آنجو در حالی که قصد گول زدن نگهبانان را دارد دستگیر شده و به خیانت متهم می شود. او نمی خواهد مکان پنهان شدن برادرش را به نگهبانان و سانشو لو بدهد، اما می داند که با شکنجه شدن وادار به این کار خواهد شد، از این رو دست به خودکشی می زند. زوشیو به شهری که در گذشته پدرش فرماندار آنجا بوده بازگشته و از احوال پدرش می پرسد. مشاور اعظم به او می گوید که پدرش فوت کرده و جایگاه گذشته پدرش را به او پیشنهاد می دهد. زوشیو می پذیرد و با قدرت قانونی که بدست آورده به کمپ باز می گردد تا برده ها را آزاد کند. اگر چه موفق به این کار می شود اما مرگ خواهرش او را به شدت افسرده کرده و در ادامه زوشیو از مقامش کناره گیری می کند.
در تلاش برای رسیدن به رستگاری عاطفی، او به جستجوی مادرش می رود اما وقتی که به فاحشه خانه می رسد در می یابد که مادرش نیز درگذشته است. اما ناگهان صدای آواز خواندن مادرش را می شنود و با زنی نابینا در ساحل روبرو می شود که مادر اوست. زوشیو بالاخره مادرش را قانع می کند که فرزند اوست و باقیمانده خانواده به هم می پیوندند. اگر چه این فیلم غم انگیز پایان خوشی دارد اما داستان آن بسیار غم انگیز و تکان دهنده است.
فهرست شیندلر (۱۹۹۳)
وقتی سخن از فیلم های غم انگیز می شود، اولین فیلمی که به ذهن سینما دوستان خواهد رسید بدون شک فیلم «فهرست شیندلر» (Schindler’s List) خواهد بود که فیلمی تکان دهنده و بهتر بگوییم نابود کننده است. پیش از هر چیز داستان هلوکاست به میان می آید که یکی از دردناک ترین و ددمنشانه ترین عداوت ها و قساوت های تاریخ بوده است. در کنار این موضوع، کارگردانی را داریم که سبک فیلم سازی انسانی اش چنان موثر بوده که هدف نهایی او پیدا کردن زیبایی در میان بدترین و دردناک ترین موضوع تاریخی بشر است. با فیلمی روبرو هستیم که تنها کسانی قادر به تماشای آن هستند که اعصاب و روان قوی و پولادین داشته باشند. بسیاری از شما داستان را می دانید.
یک تاجر ثروتمند به نام اسکار شیندلر، در طول دوران حکومت نازی ها، کارخانه ای را در شهر کراکو، لهستان می خرد. به جای پر کردن آن از کارگران آریایی، او یک مرد یهودی و دوستش را استخدام کرده و آن ها اکثراً زنان و مردان یهودی را برای کار در کارخانه استخدام می کنند زیرا یهودیان دستمزد کمتری دریافت می دارند. با تبدیل شدن لهستان به محل زندگی و اسارتگاه یهودیان و سخت تر شدن زندگی برای این گروه مذهبی-نژادی، این کارخانه به مکانی برای پناه گرفتن یهودیانی تبدیل می شود که تحت تعقیب و آزار قرار گرفته اند. جایگاه کارگران یهودی این کارخانه طوری است که به خاطر اهمیت آن ها برای ادامه جنگ، هم جانشان در امان بوده و هم به شیندلر و دولت آلمان که به محصولات کارخانه شیندلر نیاز دارد سود می رسانند.
وقتی که هیتلر و مشاورانش چاره یهودیان را در کشتار در سلول های گاز می بینند، قطارهای مرگ فرا می رسند و تمرکز شیندلر از کسب و کار به انسانیت تغییر می کند. او زندگی بیش از هزار یهودی را نجات می دهد و از اینکه نتوانسته تعداد بیشتری را نجات دهد خود را سرزنش می کند. او با چشمی گریان می گوید که با فروختن ماشین و دیگر متعلقات کوچکش می توانست جان تعدادی دیگر را نیز نجات دهد. احساس گناه و کم کاری از این بابت، حتی در مردی وجود دارد که نهایت تلاش و توان خود را برای نجات یهودیان به کار گرفت. تعداد یهودیانی که شیندلر نجات داد قطره ای در اقیانوس بود و همین موضوع باعث می شود پس از تماشای این فیلم غم انگیز حالتان بد شود.
گورستان کرم های شب تاب (۱۹۸۸)
اگر شما هم از کسانی هستید که به غم و اندوه معتادید و به دنبال فیلم هایی واقعاً تاثیر گذار و تکان دهنده از لحاظ عاطفی هستید، بدون شک گذرتان به انیمه «گورستان کرم های شب تاب» (Grave of the Fireflies) خورده یا خواهد خورد، فیلمی تکان دهنده که اگر تا به این حد تاثیرگذار نبود تاکنون حرفی از آن باقی نمی ماند. این انیمه داستان یک برادر و خواهر کوچکترش را روایت می کند که پس از نابود شدن شهرشان، کوبه، در بمباران هواپیماهای آمریکایی، مجبور می شوند برای زنده ماندن تلاش کنند. مادرشان در اثر بمباران ها کشته می شود، به همین دلیل این دو به نزد خاله خود که در یک منطقه آسیب ندیده زندگی می کند پناه می برند.
خاله از اینکه مجبور است علاوه بر خانواده خود از این دو نیز مراقبت کند خوشحال نیست، بخصوص پس از این که جیره غذایی شهروندان کمتر و کمتر شده و شکم کل خانواده را سیر نمی کند. در نتیجه رفتار بسیار بدی را با این برادر و خواهر داشته و این دو برای این که از استرس خاله خود بکاهند به یک پناهگاه در همان نزدیکی ها نقل مکان می کنند، با این امید که پدرشان که یک افسر نیروی دریایی است به زودی بازگشته و آن ها را نجات دهد. در نتیجه نداشتن پول و در دسترس نبودن غذای کافی، سلامت جسمی بچه ها نیز شروع به نقصان می کند، به خصوص دخترک داستان، ستسوکو، که به شدت از سوء تغذیه رنج می برد.
برادرش، سیتا، که برای نجات خواهر کوچکترش درمانده شده دست به سرقت غذا می زند و پس از دستگیر شدن چاره ای جز این نمی بیند که اندک پولی که در حساب بانکی مادرش مانده را از حساب خارج کرده و با آن غذا بخرد. در زمانی که سیتا در بانک حضور دارد، می فهمد که ژاپن در برابر ایالات متحده تسلیم شده است و پدرش همراه با دیگر افسران ارتش کشته شده اند. پس از مدت ها، او برای اولین بار با غذا نزد خواهر بیمارش باز می گردد اما متوجه می شود که ستسوکو در حال مرگ است. در حالی که سیتا مشغول آماده کردن آخرین وعده غذایی خواهرش است، ستسوکو جان می دهد. سیتا جنازه خواهرش را سوزانده و خاکسترش را در داخل یک قوطی کنسرو می ریزد.. او قوطی حاوی خاکستر خواهرش را برداشته و به سمت ایستگاه قطار می رود، جایی که او نیز در اثر سوء تغذیه جان می دهد. تنها چیزی که در این داستان دردناک و ویرانگر برای بیننده امیدوار کننده جلوه می کند این است که ارواح سیتا و ستسوکو هنوز زنده بوده و غمی ندارند. این آخرین سکانس این فیلم غم انگیز است اما مسلماَ نمی تواند شکنجه ای که در طول داستان تجربه کرده ایم را جبران نماید.
زاخاری عزیز: نامه ای به یک پسر در مورد پدرش (۲۰۰۸)
بخش زیادی از هیجان و شهرت این فیلم به غم و اندوه بی سابقه و پیچش های داستانی بی نظیر آن بر می گردد که واکنش خاص تماشاگران را در پی دارد. در اینترنت کمتر صحبتی در مورد داستان واقعی این فیلم و رازهای درون آن خواهید دید و همین موضوع بر تاثیرگذاری ماجرای غمناک آن می افزاید. به همین دلیل است که ما فیلم «زاخاری عزیز: نامه ای به یک پسر در مورد پسرش» (Dear Zachary: A Letter to a Son About His Father) را در صدر این فهرست قرار داده ایم: غم انگیزترین و ناراحت کننده ترین فیلمی که تاکنون ساخته شده است.
این فیلم غم انگیز که یک داستان واقعی را روایت می کند به شکل یک کتاب ویدیویی که از داستان زندگی بهترین دوست فیلمساز پرده بر می دارد، برای پسر هنوز متولد نشده این دوست روایت می شود. این تمام اطلاعاتی است که می توانیم در مورد این فیلم به شما بدهیم و اتفاقاتی که در ادامه رخ می دهد، چیزی فراتر از توان و درک انسان از شقاوت و بیرحمی در غالب داستانی ظاهراً ساده و احساسی است که رفته رفته به یک تریلر شوکه کننده تبدیل شده که نمونه آن را در هیچ فیلم تریلری ندیده اید. از همه مهم تر باید به غم و اندوهی که در نتیجه تماشای فیلم حس خواهد شد اشاره کرد.
بسیاری از بینندگان از اندوه و افسردگی بیمار گونه ای که با تماشای این فیلم غم انگیز بر آن ها مستولی شده صحبت کرده اند. این درد و اندوه چنان خاص و عمیق است که می توان به آن نام «سندروم زاخاری عزیز» داد. برخی گفته اند که این احساس هفته ها همراه آنان بوده و تمامی ویژگی های یک افسردگی استاندارد را داشته است. از آنجایی که در بسیاری از لحظات فیلم و شاید تا مدت ها بعد از آن خود را در حال گریه کردن ببینید، داستان متفاوت «زاخاری عزیز» چیزی است که آن را از هر فیلم درام دیگری متمایز ساخته است.
نوشته ناراحت کننده ترین و غم انگیزترین فیلم های تاریخ سینما اولین بار در نقد فارسی. پدیدار شد.