بهترین کارگردانان زن جهان در قرن بیست و یکم
دیجیکالا مگ – منبع جامع اخبار و مقالات تخصصی در حوزهی تکنولوژی، بازیهای کامپیوتری، فرهنگ و هنر، سلامت و زیبایی و سبک زندگی
سایت taste of cinema دوازده کارگردان زنی را که امروز در سینمای جهان کار میکنند به عنوان بهترین کارگردانان زن جهان در هزاره سوم معرفی کرده است. این فهرست البته کاملا قطعی نیست اما آنها سعی کردهاند انواع مختلف ژانرها و فیلمها را در نظر بگیرند و به کارگردانانی برسند که به عنوان زنانی بااستعداد در جهان سینما مورد توجه قرار گرفتهاند.
برای مدت طولانی جهان سینما شبیه یک باشگاه مردانه بود. اگر نسبت به این موضوع شک دارید میتوانید خودتان را به چالش بکشید. پنج کارگردان مرد را نام ببرید و بعد بلافاصله اسم پنج کارگردان زن را بیاورید. کار سختی است، مگر نه؟
کارگردانان زن معمولا به اندازه مردها مورد حمایت و تبلیغ قرار نمیگیرند. علیرغم اینکه برخی از آنها مولفانی هیجانانگیز، مهم و درجه یک هستند. اگر به تاریخ سینما نگاه بیاندازید احتمالا شما هم میتوانید کارگردانان زن محبوب خودتان را پیدا کنید اما تا آن زمان این فهرست بهترین کارگردانان زن معاصر است.
آنیس واردا
مادر سینمای مدرن فرانسه فیلمسازی است که حتی از پیش از پا گرفتن موج نوی فرانسه با فیلم فوقالعاده چپگرایش «کلئو از ۵ تا ۷» محصول ۱۹۶۲ این اتفاق را پیشبینی کرد. این فیلم احتمالا ذات و جوهر اصلی تجربیات موج نوست. و حال در سن ۹۰ سالگی هنوز هم قوی است. مولفی با کارنامهای درخشان اعلام کرده که فیلم بعدیاش اواخر امسال روی پرده سینماها میرود و قرار است آخرین فیلمش هم باشد.
هرچند این ماجرا که دیگر شاهد فیلمی از واردا نخواهیم بود دلمان را میشکند اما کارنامه سینماییاش آنقدر پربار است که از این به بعد به دوره فیلمهای او بنشینیم. واردا در محاسبهای که سال گذشته انجام داده بود گفت: «به نظر میرسد که فیلمهای من در حافظه مردم باقی میمانند. این بهترین اتفاقی است که میتواند بیفتد. اینکه آدم در ذهن دیگران به زیستناش ادامه بدهد. اینکه بدانی مخاطبی وجود دارد که کارهایت را تعقیب میکند.»
«چهرهها و مکانها» آخرین فیلم واردا مستندی بود که به همراه جی. آر عکاس و دیوارنگار آن را ساخت.
آندرهآ آرنولد
سال ۲۰۰۳ آندرهآ آرنولد فیلمساز انگلیسی برنده جایزه اسکار برای بهترین فیلم کوتاه برای اثر دراماتیک ۲۵ دقیقهایاش به نام «زنبور» (wasp) شد. سال ۲۰۰۶ یک درام روانشناسانه چشمنواز به اسم «جاده قرمز» (Red Road) ساخت که در میان فیلمهای منتخب هیات داوران جشنواره کن رتبه سوم را به دست آورد. مشاهدات تند و تیز او از واقعیات زندگی طبقه کارگر مشابه فضای متروک و غمافزایی است که با آثار کارگردانان کارکشتهای مثل کن لوچ و مایک لی برابری میکند.
سال ۲۰۰۶ فیلم «fish tank» اثری از لحاظ احساساتی قوی و درباره تصویر جوان و نوجوانان و مشکلاتشان بود. این فیلم به علاوه فیلم جادهایاش محصول ۲۰۱۶ یعنی « American honey» هر دو در جشنواره کن برنده جایزه هیات داوران شدند.
کاراکترهای فیلمهای آرنولد اکثرا به مخاطب احساس انرژی و باورپذیر بودن میدهند. درنتیجه شما چیزی نمیخواهید جز اینکه بهترین اتفاقات برایشان رخ بدهد. حتی اگر رفتارشان وحشتناک باشد. آرنولد در سبک فیلمسازیاش از یک جور مستندگونگی استفاده میکند که کارهایش را به سینما وریته نزدیک میکند. او یکی از فرمگراترین فیلمسازان قرن بیست و یکم است.
لین رمزی
چهار فیلم بلند سینمایی لین رمزی عبارتند از: «شکارچی موش» (Ratcatcher) محصول ۱۹۹۹، «Morvern Callar» محصول ۲۰۰۱، «باید درباره کوین حرف بزنیم» محصول ۲۰۱۰ و تریلر نیویورکی «تو واقعا هرگز اینجا نبودی» که سال گذشته در جشنواره کن توجهها را به خودش جلب کرد. این آخری بزرگترین موفقیت بینالمللی لین رمزی را رقم زد. به علاوه در کارنامهاش تعجببرانگیزترین فیلم بود. تمرینی برای ساختن یک فیلم ژانر جسورانه درباره یک افسر سابقه نیروی دریایی (با بازی یوآکین فونیکس) که تلاش میکرد یک نوجوان را از وسط قاچاق انسان نجات بدهد.
لین رمزی کارگردانی سرسخت و مستقل، دارای طرز فکر منحصر به فرد خودش و دیدگاهی بصری است. فیلمهایش تاثیر غیرقابل انکاری روی مخاطبانی میگذارند که اهل تعمق هستند و دنبال فیلمهایی به جز جریان اصلی میگردند.
به کارنامهاش که نگاه کنید رمزی علاقه شدیدی به پروژههای متنوع دارد و در برنامههای آیندهاش از یک تریلر علمی-تخیلی که الهام گرفته از «موبی دیک» است دیده میشود تا کمدی که قرار است روی تجربیات شخصی خودش ساخته شود که مربوط به زمانی است که در یکی از جزایر یونان زندگی میکرده.
امضای رمزی تصاویری است که تماشاگر را برانگیخته میکنند و سبک شاعرانهای که در تصویرپردازی دارد تقریبا منحصر به فرد است.
دبرا گرانیک
مستندساز قدیمی ۵۴ ساله به آرامی المانهایی از سینمای نئورئالیسم ایتالیا را گردآوری کرد و کاراکترهایی ساخت که گوشت و خون دارند. درام مستقل «پایین به سمت استخوان» (Down to the Bone) که سال ۲۰۰۴ ساخت یک نفس تازه در کارنامه ورا فرمیگا بود و او بازی نفسگیری در این فیلم مستقل انجام داد. نئونوآر «زمستان استخوانسوز» (Winter’s Bone) با بازی جنیفر لارنس در نقش زن جوانی که دنبال پدرش در جنگلهای سرد میگردد کارنامه بازیگری لارنس را وارد مسیر تازهای کرد.
فیلم «رد پایی از خودت به جا نگذار» (Leave No Trace) اقتباسی از کتاب پیتر راک یک بازیگر جوان ۱۷ ساله را در نقشی نفسگیر قرار داد. گرانیک یکی از بهترین فیلمسازان نئورئالیستی سینمای آمریکاست. که به اندازه لازم و کافی سنتهای سینما را هم در فیلمهایش ترکیب میکند.
کلر دنی
کارنامه فیلمسازی او منتخبی از آثار خارقالعاده است. این فیلمساز فرانسوی در سبک کمالگرا و یک فیلمساز فرمالیست تاثیرگذار است. اغلب فیلمهایش ایدههای پر آب و تابی دارند (غالبا نقدی بر سیاستهای استعماریاند) و از پالت رنگی روشن و شفافی استفاده میکند. ترکیب و قاببندیهای شیکی دارد. بافت تصویری فیلمهایش عمیق است و در ژانرهای مختلف تجربهگرایی میکند.
درام نفسگیر جنگی سال ۱۹۹۹ او به نام «کار خوب» (Beau Travail) جواهری زودهنگام از کارنامه او بود. در حالی که فیلم «هر روز یک مشکل» محصول سال ۲۰۰۱ یک فیلم ترسناک شوکهآور بود. فیلمی که به دلیل تصویر صریحش از خشونت خلاف قاعدههای معمول بود.
کلی ریچارد
کلی ریچارد را شاعر برجسته سینما لقب دادهاند. متولد فلوریدا، ساکن نیویورک، او از زمان فیلم اولش که سال ۱۹۹۴ ساخت ثابت کرده که صدایی مهم و حیاتی در سینمای مستقل آمریکاست. فیلمهایش صمیمانه و در عین حال ریاضتکشانه و تلخ هستند. یکجور زیباییشناسی سکوت را با هم به اشتراک میگذارند. تدبیر زیباییشناسانهاش ریتم کند فیلمهایش است. به عنوان یک هنرمند و فیلمسازی جدی و مبهوتکننده او یک گنجینه برای سینمای آمریکاست.
کلوئه ژائو
وقتی اولین فیلم ژائو «ترانههایی که برادرانم به من یاد دادند» را در جشنواره فیلم ونکوور دیدیم میدانستیم که شاهد ظهور یک استعداد تازه هستیم. فیلم نه تنها تصویری مهیج و صادقانه از زندگی پسااستعماری سرخپوستها بود که به شیوهای تاثیرگذار و باورنکردنی از نابازیگران هم بهره برده بود.
ژائو در بیجینگ به دنیا آمده و حالا مقیم لسآنجلس است. فیلم «سوارکار» او محصول ۲۰۱۸ ادامه درخشان کارنامهاش است. فیلم یک جور غم شاعرانه را در آغوش میکشد. چشماندازهای فیلمش نفسگیرند و استفاده از نابازیگران اینجا باعث شده که فیلمش صادقانهتر هم بنظر برسد. فیلم «سوارکار» یک شاهکار واقعگرایانه اجتماعی بود که کمتر دیده شد.
سوفیا کوپولا
«اندوه سوژهای است که من به آن علاقمندم. بیشتر از هر چیز دیگری که در زندگیام احساس میکنم. نوعی از اندوه در من وجود دارد اما از آن دسته دخترانی هم نیستم که بعد از ظهرم را صرف نگاه کردن به بیرون از پنجره با نگاه خیره غمگین کنم.»
سوفیا کوپولا این جمله را زمانی گفت که سال ۲۰۰۳ مشغول ساخت «گمشده در ترجمه» بود. فیلم سوفیا کوپولا همان سال نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه شد. سوفیا کوپولا سر صحنه فیلمبرداری بزرگ شده است. و از وقتی نوزاد بوده در فیلمهای پدرش فرانسیس فورد کوپولا حضور داشته است.
بعد از «گمشده در ترجمه» فیلمهای مهم دیگری مثل «خودکشی باکرهها» و «ماری آنتوانت» ساخت اما فیلم کنجکاویبرانگیزش را امسال خواهیم دید: «روی صخرهها» که در آن دوباره با بیل موری همکاری کرده است. سوفیا کوپولا فیلمساز پرکاری نیست اما کیفیت و مهارت را در هر قاب از فیلمهایش که هنرمندانه تصویرشان میکند، میتوانید ببینید.
کاترین بیگلو
از اولین فیلمهایی که در دهه نود میلادی ساخت تبدیل به بازیکن خط مقدم هالیوود شد. کاترین بیگلو تهیهکننده، کارگردان و فیلمنامهنویس است و در ژانرهای مختلف فیلم ساخته است. اگر چه بیشتر او را به خاطر تریلرهای نظامیاش میشناسند که سال ۲۰۰۹ با فیلم «گنجه رنج» (Hurt Locker) این سری از فیلمهایش شروع شد و در همان اولین گام تبدیل به اولین کارگردان زنی شد که توانست جایزه اسکار بهترین کارگردانی را به خانه ببرد. سال ۲۰۱۲ با فیلم «سی دقیقه نیمه شب» باز هم توجهها را به خودش جلب کرد. اما جریان فیلمسازی او خیلی پیشتر از این فیلمهای جریان اصلی سال ۱۹۸۷ با یک وسترن خونآشامی نسبتا تلخ آغاز شد.
او صدای تاثیرگذار و اریجینالی دارد.
پتی جنکینز
اولین فیلم شاخص پتی جنکینز «هیولا» بود که سال ۲۰۰۳ ساخت. فیلمنامهاش را هم خودش نوشته بود. فیلمی که چارلیز ترون به خاطرش جایزه اسکار گرفت. اما موفقیت بزرگ جنکینز سال ۲۰۱۷ با فیلم «زن شگفتانگیز» (واندروومن) رقم خورد. فیلم بعدیاش «واندروومن ۱۹۸۵» احتمالا یکی از پرفروشترین فیلمهای سال ۲۰۲۰ خواهد بود.
درست مثل کاترین بیگلو او هم فیلمهایش را به شیوه مردانهای میسازد. فیلمهای بزرگ جریان اصلی استودیویی. آنها قرار است جای جیمز کامرون و مایکل بی را بگیرند.
گرتا گرویگ
گرتا گرویگ در سینمای جهان هت تریک میکند. او بازیگر، کارگردان و فیلمنامهنویس است. اولین بار در فیلمی از جو سوانبرگ کارگردان تاثیرگذار رد پایی از خودش در سینما به جا گذاشت. در آن فیلم فقط بازی نمیکرد بلکه همکار فیلمنامهنویس هم بود. بعدتر در فیلمهای نوآ بومباک مثل «فرانسس ها» و «معشوقه آمریکایی» درخشید.
سال ۲۰۱۷ گرویگ اولین موفقیت انفرادیاش را با کارگردانی فیلم «لیدی برد» جشن گرفت. فیلمی درباره بلوغ یک دختر نوجوان که فیلمنامهاش را هم خود گرویگ نوشته بود. فیلم برایش دو نامزدی اسکار بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی به ارمغان آورد و از آن زمان گرویگ به صدر فهرست کارگردانان زن برتر هزاره سوم رفته است.
بعد از فیلم «لیدی برد» تصمیم گرفت اقتباسی از رمان «زنان کوچک» لوییزا می آلکوت را برای امسال جلوی دوربین ببرد که از میان بازیگران «لیدی برد» سیرشان رونان و تیموتی شالامه اینجا هم با او همکاری میکنند.
دی ریس
فیلمنامهنویس و کارگردان آمریکایی است که با فیلم «pariah» سال ۲۰۱۱ برای خودش اسم و رسمی به هم زد. بعد از آن هم فیلم تحسین شده «مادباند» را ساخت. فیلم اقتباسی از رمان پرفروشی به همین نام بود. او برای بهترین فیلمنامه اقتباسی نامزد جایزه اسکار شد.
برنامه بعدی دی ریس ساخت فیلمی اقتباسی از تریلر سیاسی «آخرین چیزی که او میخواست» با یک سری بازیگران ستاره از جمله آن هاتاوی، بن افلک و ویلم دافو بود.
The post بهترین کارگردانان زن جهان در قرن بیست و یکم appeared first on دیجیکالا مگ.